گناهکاری!
نه اینکه ترکم کرده باشی، نه!!
تو گذاشتی که ترکت کنم!!!
گناهکاری خدای من...
گناهکاری !...!
!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!
از رنگها که بگذریم همه ی معشوقه های ِ من بویشان یکسان است ....
تندتر که باشد، عاشقم و زودتر فارغ ...
ملایمتر اما، همبستر ِ تنهایی ِ نگفته هایم ...
اما ... رایحه ی مشکشان همیشه یکیست !
هِی هزتم!
این پسره داره خودشو خفه میکنه به من حالی کنه اونی نیستم که میخواد!
هه! این پسره بچه تر از اونیه که بفهمه این تنها چیزیه که من میخوام!...!
هی هزتم!
این پسره ذهن ِ مشغول ِ منو مشغول تر میکنه.
از این فاز به اون فاز!
مهم همینه!!
هِی هزتم!
این پسره بیشتر رو اعصابم راه میره تا رو دلم !...!
هِی هزتم!
این پسره یه وقتا منو خوشحال میکنه. زیاد!
یه وقتا شکل ِ چک ِ برگشتی داره!!
هِی هزتم!
به تو مؤمن بودم!
خاطرت هست؟!
ترک ِ دین کرده ام...
کافر شده ام ....
دوباره ....
دوباره ....
دوباره ....
هِی هزتم!
هیچی عوض نشده ....!
من مثه همیشه نقش ِ محو ِ سنگ ِ صبور رو بازی میکنم ....
هِی هزتم!
تو بالاخره فهمیدی که تمام ِ مدت به ساز ِ من میرقصیدی، یادته؟
دنیا هنوزم به ساز ِ من میرقصه!
سنگ هم که از آسمون بباره بعضیا مثه تو، خوب میدونن توو سناریوی خونده نشده ی ذهن ِ من شکل گرفته بارشش !!
دنیا هنوزم به ساز ِ من میرقصه !...!
!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!...!
هی پسره!
با اینکه همه ی آبانهای من،
عطر ِ هرزگیهای مردانه میدهند ...!
تو اما
تولدت مبارک ....
You Know What My Little Alice?!
این پسره، با همه ی پسرایی که تا حالا دیدم فرق میکنه.
جایگاهشو میگم!!